داستان انیمه
داشتن دوستی که شما را از درون میشناسد باید چیز خوبی باشد، اما برای «نیشیکاتا» برعکس است: همکلاسی او «تاکاگی» دوست دارد هر روز او را مسخره کند و از دانش گسترده خود در مورد رفتار دوستش برای پیشبینی اینکه دقیقاً چه واکنشی نسبت به متلکهای او نشان خواهد داد استفاده میکند! با این وجود، «نیشیکاتا» قول میدهد که روزی آزار و اذیتهای «تاکاگی» را جبران کند و همین بلا را سر او بیاورد...
درباره انیمه
در سطح فردی، «تاکاگی» یک دختر باهوش با چهرهای زیبا و ذهنی فریبنده است. در حالی که او یک اعجوبه نیست و یا استعداد خارقالعادهای ندارد، اغلب به فکر پیشیگرفتن از حریف و دوست خود یعنی «نیشیکاتا» است. شخصیت «تاکاگی» نیز او را بسیار دوستداشتنی میکند، چراکه جذابیتی خاص و غیرقابلتوصیف دارد. او حتی وقتی «نیشیکاتا» را مسخره میکند، کاری فراتر از مسخرهکردن انجام میدهد. او میخواهد دوستش را بیشتر بشناسد و هر بار از طریق تعاملاتشان، ناخواسته به هم نزدیکتر نیز میشوند. همچنین با وجود چنین درامی در میان شخصیتها، هیچ احساسی از بدخواهی بین این دو کاراکتر وجود ندارد. از بازیهای ساده شامل پاککنها گرفته تا بازی با احساسات و چالشهای ذهنی پیچیده، این انیمهایست که بازی را چیزی فراتر از برندهشدن دستهبندی میکند. «نیشیکاتا» خود یک بچه معمولی با شخصیتی معمولی است که یک زندگی معمولی دارد. ما چیز زیادی در مورد گذشته او نمی دانیم و البته بهنظر نمیرسد که نیازی هم به این کار داشته باشیم. این سریال به جای شخصیتپردازی، بر زمان حال و آنچه در پیش است تمرکز میکند، در نتیجه پویایی شخصیتها در نحوه ارتباطشان با یکدیگر نهفته است، نه مسیرهای شخصیای که طی میکنند. به هر صورت، چنین داستان ساده اما دلانگیز نیاز به یک استایل انیمیشنی بهخصوص نیز دارد. استودیوی سازنده نیز موفق شده با استفاده از طراحیهای درخشان و خطوط انیمیشنی روان، به زیبایی قصه شخصیتهای خود را به تصویر بکشد.