داستان سریال
«میچی سونودا» به همتیمی خود «سانائه تاکیگاوا» میگوید که قصد دارد ورزش جودو را بعد از آخرین تورنمنت دوره راهنمایی، برای همیشه ترک کند. این امر «سانائه» را در ناباوری رها میکند، چراکه این اشتیاق بیاندازهی «میچی» به جودو بود که «سانائه» را به این ورزش سوق داد. «میچی» برای توجیهکردن خود، میگوید که جوانی باید با چیزهایی مانند روابط عاشقانه بگذرد تا زمینخوردن بر روی تشک ورزشهای رزمی! با این حال برنامه «میچی» برای پایاندادن به حرفه جودو پس از تجربهی یک شکست شرمآور از سوی «تووا هیورا» خراب میشود. همچنین او متوجه میشود که «تووا» نیز در همان دبیرستانی ثبتنام کرده که «میچی» قصد رفتن به آن را داشت! حالا که ظاهراً دشمن او را در هر قدم تعقیب میکند، شاید بهترین راه برای پایاندادن به چرخهی تحقیر و شکست، استفاده از همان استعدادهای رزمی در ورزش جودو باشد...
درباره سریال
این سریال روایت خود را بر دو پایه خلق کرده است: صحنههای عاطفی و سکانسهای اکشن. صحنههای عاطفی به لطف بازی واقعگرایانهی صداپیشگان و استایل انیمیشنی گیرا و صمیمی کارگردان، به خوبی با عواطف بیننده ارتباط برقرار میکند و تبدیل به نقاط اتصال بخشهای مختلف داستان به یکدیگر میشود. شخصیتها و ارتباط آنها با یکدیگر یکی از شالودههای اصلی روایت این انیمه به شمار میرود. شخصیتهایی که از آنها نام بردیم به لطف ویژگیهای رفتاری و اخلاقی متفاوت از یکدیگر متمایز میشوند و صداپیشگیهای دقیق نیز در افزایش کیفیت این تمایز تأثیرگذارند، اما اگر به طور کلی به شخصیتهای این اثر نگاه کنیم، افرادی را میبینیم که همگیشان از طریق ورزش جودو با یکدیگر پیوندی محکم دارند، پس میتوان ورزش جودو را یکی دیگر از شالودههای داستانی این اثر دانست، اما آیا سازندگان توانستهاند در تصویرسازی رقابتهای این ورزش خوب عمل کنند؟ سکانسهای اکشن ورزش جودو به لطف سبک هنری منعطف و پرجنبوجوشی که سازندگان رقم زدهاند، چنان هیجانانگیز و سریع عمل میکند که آدرنالین را در خود بینندگان به جوش میآورد و میتواند این مجموعهی انیمیشنی را تبدیل به انیمه موردعلاقهی افرادی کند که حتی طرفدار انیمههای ورزشی هم نیستند!
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.