داستان سریال
جیل توسط نامزدش، ولیعهد، به مرگ محکوم می شود. اما وقتی می میرد، ناگهان به گذشته منتقل می شود یعنی شش سال پیش که برای اولین بار بر سر نامزدی او توافق شد. جیل برای اینکه از عذاب قریب الوقوع خود طفره برود، تصمیم می گیرد از مردی که در آینده بزرگترین دشمن کشورش خواهد شد یعنی امپراتور هادیث خواستگاری کند! او می داند که سرنوشت او در تاریکی قرار گرفته است، بنابراین در وحشت تصمیم می گیرد که این پیشنهاد را پس بگیرد، اما هادیث از پیشنهاد او به اندازه ای خوشحال است که نمی تواند به او گوش دهد و او را به قلعه ای می کشاند که در آنجا برای جیل غذا درست می کند. حالا که او شکم او را به دست آورده است، جیل تصمیم می گیرد که توان بخشی کند یعنی می خواهد او را خوشحال کند.
درباره سریال
احتمالاً اگر به ما بود، عنوان را جایی در امتداد معنی «یک شانس دوم در زندگی: تسخیر قلب امپراتور اژدها» ترجمه می کردیم. به هر حال این انیمه ما را یاد یک عشق بچگانه بین لست باس و تیرمون می اندازد. شما واقعاً می توانید بگویید که ژانرهای خاصی در ژاپن در حال حاضر محبوب هستند. چیزی که این یکی را جالب می کند این است که شخصیت اصلی در واقع یک جنگجوی سرسخت است که بخشی از ارتش را برای پادشاهی رهبری می کند و دارای مقدار وحشتناکی از مانا و قدرت جادویی است. او اساساً یک سلاح زنده و وحشتناک است و ولیعهد از احساسات این شخصیت برای خودش استفاده کرده و او را دائماً در میدان جنگ قرار می دهد. و تنها این نیست، بلکه دلیل اینکه او را اعدام می کنند این است که چیزی را کشف کرده که قرار نبوده آن را بداند... ولیعهد در یک رابطه با محارم با خواهر کوچکتر خود قرار دارد. از این سو داستان کمی به سریال بازی تاج و تخت شباهت دارد.
داستان جالبی داره